English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2180 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
walking ring U پیست بیضی شکل برای راه بردن و گرم کردن اسب پیش از مسابقه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tracks U پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
track U پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
tracked U پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
speedway U پیست بیضی اتومبیلرانی
laughter U مسابقه اسان برای بردن
match point U اخرین امتیاز برای بردن مسابقه
match points U اخرین امتیاز برای بردن مسابقه
motordrome U پیست مسابقه
course U پیست مسابقه
coursed U پیست مسابقه
courses U پیست مسابقه
infield U پیست مسابقه
parade lap U رژه اهسته دور پیست برای گرم کردن
senior U مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
seniors U مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
pace lap U دور پیست را باهم رفتن برای گرم کردن ماشین در اغازمسابقه
tirm oval U پیست مسابقه اتومبیل رانی به شکل مثلث با گوشههای قوسی
grooves U خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
groove U خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
banked track U پیست اتومبیلرانی با انحنای برجسته پیست انحناداربرجسته دوچرخه سواری
hooligan U مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
hooligans U مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
tug of war U مسابقه طناب کشی مسابقه برای برتری یافتن
gun-loop U [دهانه بیضی شکل در دیوار برای تیر اندازی]
to bar somebody from a competition U شرکت در مسابقه ای را برای کسی ممنوع کردن
set up U اماده کردن اتومبیل برای مسابقه درمسیر معین
driving U بردن مسابقه در نتیجه فشارزیاد سوارکار
grand slams U بردن چهار مسابقه مهم گلف در یک سال
grand slam U بردن چهار مسابقه مهم گلف در یک سال
lifts U بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifted U بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lift U بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifting U بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
handing U بردن مسابقه اسب دوانی با فاصله مناسب مجموع چهارتایی پیکان
hand U بردن مسابقه اسب دوانی با فاصله مناسب مجموع چهارتایی پیکان
ponying U همراهی کردن اسب غیرمسابقهای با اسب مسابقه برای تمرین
snow farming U اماده کردن پیست اسکی
ovalize U تخم مرغی یا بیضی کردن
wand shoot U مسابقه تیراندازی با 63 تیراز مسافت 06 متری برای زنان و 001 متری برای مردان با تیر و کمان
satyagraha U اصطلاح ابداعی گاندی پیشوای نهضت ملی هند برای به کار بردن قدرت روحی به جای خشونت وشدت عمل برای وصول به اهداف سیاسی و اجتماعی
running U مناسب برای مسابقه دو
genoa U بادبان عریض برای مسابقه
race glass U دوربین ویژه برای تماشای مسابقه
free handicap U مسابقه با امتیاز تعادلی برای اسبها
little brown jug U مسابقه یک مایلی برای اسبهای 3 سالهUrsa
It's to take away. برای بردن است.
prepare U تغییردادن وضع اتومبیل معمولی برای مسابقه
preparing U تغییردادن وضع اتومبیل معمولی برای مسابقه
prepares U تغییردادن وضع اتومبیل معمولی برای مسابقه
inspector U داور برای تشخیص نقض مقررات مسابقه
inspectors U داور برای تشخیص نقض مقررات مسابقه
clutch start U روشن و اماده بودن موتورسیکلت برای مسابقه
pantechnicon van U یکجوربارکش برای بردن اثاثیه
block U یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
check point U نقطهای است برای زمانگیری قسمتی از مسابقه اتومبیلرانی
blocked U یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
gun U اتش زدن تپانچه برای پایان مسابقه یا اغازمسابقات
time fire U مسابقه تیراندازی با محدودبودن زمان 02 ثانیه برای 5تیر
blocks U یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
guns U اتش زدن تپانچه برای پایان مسابقه یا اغازمسابقات
photo finish U استفاده از عکس برای تعیین برنده مسابقه فشرده
solocross U مسابقه در محوطه پارکینگ برای کشف مهارت راننده
served U گذراندن به سر بردن صودمند بودن برای
sinking line U نخی برای فرو بردن زیر اب
serves U گذراندن به سر بردن صودمند بودن برای
import U بردن محصولات به کشوری برای فروش
importing U بردن محصولات به کشوری برای فروش
imported U بردن محصولات به کشوری برای فروش
laparotomy U شکافتن شکم برای پی بردن به بیماری
serve U گذراندن به سر بردن صودمند بودن برای
experimental free handicap U دادن وزن اضافی ازمایشی به اسبها برای مسابقه اینده
standard bred U اسب امریکایی پرورش یافته برای مسابقه سرعت واستقامت
saving U قرارداد بین سوارکاران مسابقه برای تقسیم جایزه برنده
winter book U تعیین امتیاز شرطبندی درزمستان برای مسابقه فصل بعد
stocker U اتومبیل مسافرتی بدون تغییریا تغییرات جزئی برای مسابقه
power 0 U تلاش برای سرعت بیشتر ضمن مسابقه با 02 پاروزن پی درپی
fin U جلو و عقب بردن بازو در اب برای حرکت
make something out <idiom> U ازپیش بردن برای دیدن یا خواندن چیزی
polyonging U بکار بردن چند نام برای یک چیز
tumbrel or bril U ارابه دو چرخه برای بردن مهمات و ادوات
polyonymy U بکار بردن چند نام برای یک چیز
fins U جلو و عقب بردن بازو در اب برای حرکت
fly casting U مسابقه پرتاب طعمه مصنوعی بدون قلاب برای سنجش دقت
handicaps U مسابقه بین بهترین اسبهابادادن وزن اضافی برای ایجاد تعادل
yaght club U باشگاه تفریحی قایق داران برای انجام مسابقه بین اعضا
sedans U اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود
lap money U جایزه نقدی برای موفقیت درهر دور مسابقه اتومبیل رانی
handicap U مسابقه بین بهترین اسبهابادادن وزن اضافی برای ایجاد تعادل
sedan U اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود
dipsey sinker U نوعی وزنه برای فرو بردن قلاب ماهیگیری
rest and recuperation U عقب بردن پرسنل برای استراحت و تجدید قوا
herbicides U عاملی که برای از بین بردن علف ها وگیاهان بکارمیرود
herbicide U عاملی که برای از بین بردن علف ها وگیاهان بکارمیرود
cool out U راه بردن اسب برای خشک شدن عرق
underdistance U روش تمرینی دونده درمسافتی کمتر از معمول مسابقه برای ازدیاد سرعت
starting fee U مبلغی که صاحب اسب برای کسب اجازه شرکت در مسابقه شرطبندی می پردازد
bracket U رویارویی در مسابقه حذفی حرکت برای ساختن شکلی بصورت پرانتز روی یخ
to offshore something U چیزی را [برای سود بیشتر] به خارج [از کشور] بردن [اقتصاد]
splits U زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
mirror writing shadow reading U کامپیوتر میزبان با دو دیسک فیزیکی برای بالا بردن سرعت دسترسی
bombs U تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
bombed U تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
bomb U تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
salomon damper U خفه کن دینامیکی برای بالانس میل لنگ و از بین بردن نیرهای نوسانی
bombed out U تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
observer U گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
observers U گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
long shot U شانس کمی برای برنده شدن دارد نوعی شرط که احتمال بردن ان کم است
pit U منطقه خارج ازمسیر برای رسیدگی به انها که ضمن مسابقه اتومبیل رانی به کمک نیازدارند شکاف عمودی درکوه
pits U منطقه خارج ازمسیر برای رسیدگی به انها که ضمن مسابقه اتومبیل رانی به کمک نیازدارند شکاف عمودی درکوه
skull practice U کلاس تعلیم فنون مسابقه جلسه مشورت درباره مسابقه
sack race U مسابقه دو درحالیکه پای مسابقه دهنده در کیسه پیچیده
match foursome U مسابقه بین دو تیم دونفره بایک گوی برای هر تیم
scutellate U بیضی
ellipsoid U بیضی
ellipse U بیضی
ovate U بیضی
ellipses U بیضی
elliptic U بیضی
oviform U بیضی
wild cord U تیم انتخاب شده برای مسابقه اضافی در وضع تساوی طرفین براساس سوابق ان تیم
field of play U پیست شمشیربازی
circuit U پیست اتومبیلرانی
circuit U پیست اسبدوانی
circuits U پیست اتومبیلرانی
bobrum U پیست لوژسواری
piste U پیست اسکی
forerunners U پیست بازکن
circuits U پیست اسبدوانی
motordrome U پیست یا مسیر
forerunner U پیست بازکن
subovate U نیمه بیضی
fenestra ovalis U روزنه بیضی
ovally U بشکل بیضی
subovate U تقریبا بیضی
oval window U روزنه بیضی
quasi elliptic U شبه بیضی
elliptical arch U طاق بیضی
ellipsoid U بیضی گون
ellipsoid U بیضی وار
elliptically U به شکل بیضی
elliptical U بیضی شکل
selling plater U اسب مسابقه قابل خرید پس از مسابقه
opener U مسابقه نخست ازدو مسابقه متوالی
turf U پیست چمن اسبدوانی
velodrome U پیست دوچرخه سواری
aprons U کناره داخلی پیست
auto drome U پیست اتومبیل رانی
apron U کناره داخلی پیست
strip U سطح پیست شمشیربازی
indexing U استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
elliptical roller U غلطک بیضی شکل
elliptical galaxy U کهکشان بیضی گون
ovals U زمین بیضی شکل
oval U زمین بیضی شکل
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
apres ski U تفریحات بعد از اسکی در پیست
back nine U نیمه دوم پیست 81 قسمت
backstraight U قسمت دراز و مستقیم پیست
ovals U بیضی تخم مرغی شکل
oval U بیضی تخم مرغی شکل
trammel U الت ترسیم بیضی تعدیل
clubhouse turn U انحنای پیست اسبدوانی پس ازخط پایان
toboggan U وسیله حمل مجروحان پیست اسکی
banked turn U انحنای پیست اتومبیلرانی بطرف داخل
toboggans U وسیله حمل مجروحان پیست اسکی
under U در قوس داخلی پیست اتومبیل رانی
tartan U ماده شیمیایی مورد استفاده در پیست
under- U در قوس داخلی پیست اتومبیل رانی
ski patrolman U عضو گروه نجات در پیست اسکی
pone U نان بیضی شکل ارد ذرت
briolette U نوعی الماس بیضی یا گلابی شکل
marquize U نگین بیضی شکل که از جواهر باشد
ski patrol U گروه نجات و حمل مصدومان در پیست اسکی
banking track U انحنای پیست دوچرخه سواری بطرف داخل
tokay U انگور سفید یا ارغوانی بیضی شراب شیرین مجارستان
neutralised U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralize U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizing U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizes U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralising U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralises U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
uncreate U نابود کردن نیست شدن معدوم کردن از میان بردن
match play U مسابقه گلف بین دو نفر یا دوتیم مسابقه بولینگ بین دونفر
commissions U بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
commission U بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
commissioning U بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
to run a race U در مسابقه دویدن یاشرکت کردن
to launch [start] a campaign U مبارزه ای [مسابقه ای] را آغاز کردن
to conduct [run] a campaign U مبارزه ای [مسابقه ای] را اجرا کردن
palette U لوحه سوراخ دار بیضی یامستطیل مخصوص رنگ امیزی نقاشی
palettes U لوحه سوراخ دار بیضی یامستطیل مخصوص رنگ امیزی نقاشی
breasted drill U مته دستی که ته ان به شکل بیضی است و در سینه شخص قرار می گیرد
take off U بردن کم کردن
turtleback U لاک پشت هر چیز برجسته بیضی شکل عرشه منحنی عقب یاجلوکشتی
speed U مدت زمان تمام کردن مسابقه اسبدوانی
speeds U مدت زمان تمام کردن مسابقه اسبدوانی
speeding U مدت زمان تمام کردن مسابقه اسبدوانی
to scramble for something U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
lines U رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1strong
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com